کجا بود… از کجا آمد… کجا شد…
نه با کس دوست، نی از کس جدا شد
درخت پیش کلکین کسی بود
که بعدن لانه‌ی گنجشک‌ها شد
تو چیزی که فقط از توست داری
جنون پنهان به زیر پوست داری
نه چشم استی‌‌ نه قلب استی. تو در من
رگی هستی که پل را دوست داری
برآمد مدتی را زیست بر خاک
برایش داد رنگ و برگ و پر خاک
توقع داشت باران آید اما
گلوله آمد و گل رفت در خاک
دو رود از شانه جاری؛ بازوانت
دو کوه برف در جوراب؛ رانت
تن تو تاک انگور است یعنی
به جای خون شراب است در رگانت
به مثل اشتک خو برده واری‌ست
و یا که دم نداره مرده واری‌ست
خدا شاهد که بعد از رفتن تو
دلم گنجشک مرمی‌خورده واری‌ست
نه یک انسان بومی است چشمم
نه مولانای رومی است چشمم
دو سه وعده؛ سحر، ظهر و سَرِ شب…
نل آب عمومی است چشمم

You may also like